مثل همه اما مثل هیچ کس از قطره ای برای زندگی می گوید: خون!

به گزارش وبلاگ سطح دیتا، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، امروز 14 ژوئن است و روز جهانی اهدانماینده خون. اگر بزرگسال هستید و دارید این مطلب را می خوانید حتما به گوش تان خورده است که اهدای خون چیست و چرا آنهایی که خون سالمی دارند بهتر است در دوره های معینی به مراکز انتقال خون مراجعه نمایند و بخشی از خون شان را اهدا نمایند. می دانیم که بزرگسالان به خاطر از دست دادن بخشی از خون شان نگران نمی شوند؛ چون دانشمندان به ما می گویند که خون دوباره و دوباره فراوری می گردد و کم نمی آوریم.

مثل همه اما مثل هیچ کس از قطره ای برای زندگی می گوید: خون!

اما اگر شمایی که داری این مطلب را می خوانی نوجوان هستی ممکن است برایت سؤال پیش بیاید که مگر خون هم کم می آوریم؟ بله، خون هم مثل هر چیزی در بدن مان کم و زیاد می گردد. اگر حجم آن در بدن کم و کمتر گردد بیماری های مختلفی مهمان جسم آن شخص می گردد که ممکن است تا مدت ها، تا خیلی خیلی زمان طولانی در بدنش بمانند و او را اذیت نمایند.

یکی از این بیماری ها تالاسمی (کم خونی) است که دو نوع ضعیف و شدید دارد. این بیماری، ژنتیکی است و نسبتا شایع. تالاسمی در صورتی ایجاد می گردد که جهشی در یک ژن دیده گردد. این بیماری درمان ندارد؛ اما می توان آن را بهبود بخشید.

بیماران مبتلا به تالاسمی نیاز دارند که در بازه های زمانی معین شده از طرف پزشک، به مراکز مرتبط بروند و خون نو دریافت نمایند تا بتوانند کارهای روزمره زندگی و سرگرمی ها و مدرسه رفتن و همه کارهایی را که آدم های معمولی انجام می دهند، به طور بی دردسری انجام دهند. حالا فکر کنید اگر کودک، نوجوان یا حتی بزرگسالی به این مراکز برود و بگوید: خون تازه می خواهم و پرستار به او بگوید: متأسفانه نداریم! چه می گردد؟ لحظه ای چشم هایمان را ببندیم و به این لحظه فکر کنیم. مثل این می ماند که برویم شیر آب را باز کنیم و ببینیم دیگر آبی توی جهان نیست یا دیگر اکسیژنی در هوا نباشد. خون برای همه ما بویژه برای بیماران، امری حیاتی و بسیار لازم است.حالا ممکن است بپرسید که اصلا تالاسمی چیست و بیماران مبتلا به این بیماری چطور زندگی می نمایند؟ برترین کار این است که اکنون داستانی را به شما پیشنهاد دهم تا راحت تر با این موضوع آشنا شوید: مثل همه اما مثل هیچ کس.

این اثر را آتوسا صالحی نوشته و میترا عبدالهی تصویرگری نموده است. مثل همه اما مثل هیچ کس از قطره ای برای زندگی می گوید: خون. از هر سه نفر مردم جهان، یک نفر در طول زندگی نیاز به خون و فرآورده هایش دارد و یکی از آنها پریا است. پریا دلش می خواهد دکتر بچه ها بگردد و هستی که تازه با او دوست شده کم کم جهانی پریا و بیماری تالاسمی را می شناسد و دلش می خواهد هرکاری بکند تا پریا خوب گردد؛ حتی خون اش را بفرستد برای پریا به مرکز طبی بچه ها و روی آن بنویسد: برسد به دست پریا.

این کتاب، قدم به قدم با احساسات هستی همراه می گردد و این همراهی هم پریا را به خواننده می شناساند هم هستی را. بعلاوه نویسنده در این کتاب به موضوع اهدای خون پرداخته و برای بچه ها با زبانی ساده بیان نموده است که اگر زمانی هیچ کس خون ندهد، چه اتفاقاتی برای بیمارانی که به خون نیاز دارند می افتد! این داستان را انتشارات کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان در 48 صفحه مصور برای بچه ها 10 و 12 سال به بالا منتشر نموده است.

در بخشی از متن این کتاب می خوانیم:

گفتم که خیلی بدشانسم. یک ساعت پیش مامان پریا زنگ زد و گفت که چون پریا حالش زیاد خوب نیست، تولد بی تولد.

به پریا زنگ زدم تا حالش را بپرسم که برادرش، پاشا گفت: رفته اند بیمارستان، چون پریا باید خون بگیرد.

پرسیدم: مگر تصادف نموده؟

پاشا یک جوری گفت که نترسم.

- نه، چیزی نیست. هر ماه می رود. فردا هم حالش بهتر می گردد.

یعنی چه؟ پریا هر ماه خون می گیرد؟ یعنی تندتند خونش تمام می گردد؟

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "مثل همه اما مثل هیچ کس از قطره ای برای زندگی می گوید: خون!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مثل همه اما مثل هیچ کس از قطره ای برای زندگی می گوید: خون!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید