در و تخته زندگی باید مقدار باشد ، وقتی نجار چوب کاری می گردد

به گزارش وبلاگ سطح دیتا، راست می گوید استاد عبدالغفور جوهری که گاهی انجام کار خیر دست خودمان نیست و انگار دست قدرتمندی ما را به حرکت در این مسیر دلگرم می نماید.

در و تخته زندگی باید مقدار باشد ، وقتی نجار چوب کاری می گردد

وبلاگ سطح دیتا-علی جواهری: آقا غفور می گوید: گاه که در شرایطی خاص قرار می گیریم و از مشکل یک انسان دردمند آگاه می شویم می گوییم: من هستم؛ یاری می کنم. اما بعد وقتی پای حساب و کتاب می نشینیم با خود می گوییم: عجب حرفی زدم! حالا چطور جفت و جورش کنم؟ اما درست در همین لحظه است که حسی قدرتمند در دلت می گوید: نگران نباش. خدا بزرگ است.به قول اوستای نجار 74ساله محله منیریه در همین هنگام است که دلت قرص می گردد و سر وقت می توانی قولت را عملی کنی و دستی را بگیری.

قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

آقا غفور، کاسب قدیمی محله ما با چهره ای که گرد پیری رویش نشسته سال هاست با همین نگاه کارهای خیر را پیش می برد. کارهایی که موجب برکات زیادی شده و آبروی احتیاجمندان فراوانی را حفظ نموده است. پای صحبت های کاسب خوشنام و دست به خیر هم محله ای نشستیم که با دست های هنرمندش لوازم چوبی جهیزیه دختران دم بخت خانواده های احتیاجمند را می سازد؛ برای ایتام و بچه ها معلولان میز تحریر درست می نماید و با دلسوزی به جوانان محله کار یاد می دهد.

طعم فقر را به خوبی می شناسم

استاد عبدالغفور می گوید که طعم احتیاج را به خوبی در زندگی احساس نموده است: در کودکی پدرم و مادرم را از دست دادم و از آن به بعد به علت بی کسی و احتیاجمندی کارگری کردم و بعد از سال ها و با سختی های زیاد، 50سال پیش توانستم این مغازه را برای خودم راه بیندازم. به همین علت طعم فقر و احتیاج را به خوبی می شناسم و هیچ وقت از کنار احتیاجمندان به راحتی نمی گذرم.اوستای نجار محله منیریه مکثی می نماید و می گوید: زندگی من پر از فراز و نشیب هایی است که از دقیقه و ثانیه اش می توان کتاب نوشت ولی در تاریک و روشنی های سال های عمرم لحظه های زیبایی هم وجود دارد. همان لحظه هایی که توانستم با مهارت نجاری ام به یک هم محله ای احتیاجمند، یاری و آبرویش را حفظ کنم یا با ساخت یک میز یا کمد دل یک یتیم را شاد کنم.

سفارش رایگانی که برکت آورد

کاسب هم محله ای از روزهای نخست کارش می گوید: دفعه اولی را که در این مغازه برای یاری به یک احتیاجمند میخ به تخته کوبیدم را فراموش نمی کنم. آن موقع یک جوان 23ساله بودم که بعد از کلی زحمت پیروز شده بودم با 50 تومان این مغازه را بخرم. شاید باورش سخت باشد اما برای جمع کردن این پول برخی وقت ها چند روز غذا نمی خوردم. خوب یادم است. یک روز حاج آقا مهدی، امام جماعت مسجد محله به مغازه ام آمد و گفت: یک میز تحریر برای یک فرد معلول می خواهم که از نعمت پدر و مادر محروم است. من هم به خیال اینکه حسابش را حاج آقا می دهد قبول کردم و مقدار را گرفتم و به حاج آقا گفتم: با عرض معذرت مقداری از هزینه را همین اول پرداخت کنید. حاج آقا لبخندی زد و گفت: به هیئت امنا گفته ام پولش را جمع نمایند. اگر ما را قبول داری، آخر کار پرداخت می کنم.

استاد عبدالغفور می افزاید: راستش را بخواهید خیلی دوست داشتم شرایطی پیش می آمد که آن سفارش را رایگان درست می کردم و به آن کودک معلول می رساندم. در همین فکرها بودم که یکی از همسایه ها به مغازه ام آمد و سفارش یک سرویس چوبی برای جهیزیه داد و بیشتر از مبلغ معین شده پرداخت کرد. در مدتی که روی این میز کار می کردم مدام برایم مشتری می آمد. حسی در درونم می گفت که حکمتی در سفارش این کار هست. تا اینکه تصمیم گرفتم پول ساخت میز را نگیرم. روزی که میز را به حاج آقا مهدی تحویل دادم خواست پول بدهد اما نگرفتم. لبخند زد و گفت: پس راز کار را فهمیدی؟ البته پولت حاضر است و هر وقت بخواهی تقدیم می کنم. همان شد که در و تخته کارم ردیف شد. او می گوید که بعد از آن ماجرا ازدواج کرد و زندگی اش رنگ و روی دیگری گرفت.

وقتی چوب کاری می شویم

استاد جوهری معتقد است که علاوه بر مقدار بودن در و تخته زندگی باید چارچوب وجودی آدم هم مقدار باشد: کسی که با لقمه نادرست بزرگ شده است توفیق انجام کار خیر پیدا نمی نماید. رعایت انصاف و معرفت هم در زندگی انسان مؤثر است که این خصلت در همنشینی با انسان های خوب ایجاد می گردد. یعنی باید حواست به اطرافیانت باشد. به قول سعدی: پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد. خلاصه باید حواسمان باشد که چه کاری انجام می دهیم و باید در مسیر درست حرکت کنیم.

کاسب هم محله ای که تا امروز آنقدر در کارهای خیر مسجد و خیریه های مختلف مشارکت نموده است که تعدادش مثل برکات بی حد و مقدار ای که نصیبش شده از دستش در رفته معتقد است نتیجه کار خیر هیچ وقت گم نمی گردد. او می افزاید: هر طرف زندگی ام را که نگاه می کنم برکت کارهایی را که به نیت خیر انجام داده ام احساس می کنم. اما استاد عبدالغفور هم که عمری را صرف کارهای خیر نموده است جاهایی به اصطلاح کم می آورد.

خودش این حس و حال را این طور توضیح می دهد: افرادی پیدا می شوند که با رفتارشان آدم را بدجوری چوب کاری می نمایند و آن وقت است که احساس می کنی کم آورده ای و مطمئن می شوی که همواره دست، بالای دست بسیار است. افرادی هستند که از تمام زندگی شان برای خدمت به دیگران می گذرند. کسی را می شناسم که خانه ای را که همه سال های عمرش را صرف به دست آوردنش نموده بود برای تأسیس یک خیریه اهدا کرد. با تماشا این افراد است که آدم کم می آورد.

در کار خیر کم نمی گذارد

عباس کاظمی موحد، 54 ساله:

45 سال آقای جوهری را می شناسم. او در کار و حساب و کتاب بسیار دقیق است. وقتی به کسی قول می دهد تا پای جانش پای عمل به آن می ایستد. انسانی بسیار با اخلاق و دست به خیر است. بارها دیده ام به احتیاجمندانی که از خیریه ها نزد او آمده اند و از اوکاری خواسته اند یاری نموده مهم تر از همه این است که اوستا در کار خیر هم کم نمی گذارد. او از برترین وسایل برای ساخت وسیله هایی که قرار است به احتیاجمندان بدهد، استفاده می نماید و حتی با دقت بیشتری کار آنها را انجام می دهد.

به جوانان کار یاد می دهد

مهدی خمخاجی، 17ساله:

رشته تحصیلی من نجاری است. هر وقت آقا غفور را می بینم انگار آینده شغلی خودم را مشاهده می کنم. او بدون هیچ چشمداشتی نجاری را به من آموزش داد. آقا غفور به خیلی از جوانان کار یاد داده و آنها را به مسیر پیروزیت راهنمایی نموده است. آوازه خیرخواهی و کارهای نیک ایشان در تمام محله پیچیده و اهالی او را به خوشنامی می شناسند. پدرم می گوید: آقا غفور در کار خیر دست هیچ کسی را رد نمی نماید.

منتشر شده در وبلاگ سطح دیتا محله منطقه11 در تاریخ 1394/12/5

منبع: همشهری آنلاین

به "در و تخته زندگی باید مقدار باشد ، وقتی نجار چوب کاری می گردد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در و تخته زندگی باید مقدار باشد ، وقتی نجار چوب کاری می گردد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید